
بازی بایدن با کارت سوخته «ابتکار صلح خاورمیانه»!
تعداد بازدید : 2
کاپیتان دموکراتها در محاصره جمهوری خواهان
نویسنده : سامان سفالگر / گروه بینالملل
در مدت اخیر، تیم سیاست خارجی و امنیت ملی دولت بایدن، بر شدت تحرکات خود با محوریت منطقه خاورمیانه، جهت دستیابی به یک ابتکار به اصطلاح صلح افزودهاند. ابتکاری که در قالب آن آمریکاییها سعی دارند از طریق رایزنی و تعامل با عربستان سعودی، زمینه را برای عادی سازی روابط رژیم اشغالگر قدس و عربستان هموار کنند و البته که در مساله فلسطین نیز اقداماتی را نظیر تقویت تشکیلات خودگردان فلسطینی به عنوان جریان مورد حمایت غرب، به انجام برسانند. تحرکاتی که همه و همه تحت تأثیر دو مؤلفه عمده و محوری هستند: اولاً، دولت بایدن به شدت از افول موقعیت و نفوذ راهبردی آمریکا در منطقه خاورمیانه به هراس افتاده است. روندی که از زمان امضای توافق احیای روابط ایران و عربستان، آن هم با میانجیگری چین و نَه آمریکا آغاز شده و با فاصله گرفتنِ بیش از پیش متحدان سنتی آمریکایی نظیر امارات و عربستان از واشینگتن و توسعه روندهای تنش زدایانه در درون جهان عرب و میان ایران و کلیت کشورهای عربی، بیش از پیش تشدید شده است. در این چهارچوب، دولت آمریکا سعی دارد با تشدید تحرکات دیپلماتیک خود در رابطه با منطقه خاورمیانه، به نوعی این پیام را به بازیگران منطقهای و بین المللی برساند که همچنان در غرب آسیا از نفوذ قابل ملاحظهای برخوردار است و بنیانهای هژمونی آن سست نشدهاند. دوم اینکه دولت بایدن از سوی منتقدان و مخالفان خود در صحنه سیاست داخلی آمریکا به ویژه از جانب جمهوریخواهان، به مثابه دولتی منفعل و ضعیف در رابطه با پیشبرد سیاست خارومیانه ای واشینگتن ارزیابی میشود. از این رو، این دولت در دوره زمانی کنونی که فاصله چندانی تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا باقی نمانده، سعی دارد تصویری به اصطلاح مقتدر را از سیاست خود در قبال منطقه مذکور به نمایش بگذارد و اهرمهای تهاجمی جمهوریخواهان علیه خودش را تا حدی خنثی کند. با این همه، کنشگری تیم امنیت ملی و سیاست خارجی دولت بایدن با طرح ابتکار به اصطلاح صلح در خاورمیانه را بابستی یک اقدام شکست خورده ارزیابی کرد. این مساله در 3 محرک عمده ریشه دارد. اولاً، اساساً عربستان سعودی و کلیت جهان عرب در شرایط کنونی، حاضر به تعامل گسترده با دولت بایدن و ارائه امتیازات قابل ملاحظه به واشینگتن و البته رژیم صهیونیستی (که در شرایط کنونی شاهد حضور تندروترین دولت در تاریخ این رژیم جعلی در قدرت است)، نمیباشند. از این رو، پیشبرد ایده عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل آن هم با مهندسی دولت بایدن در شرایط کنونی، بیش از آنکه واقع بینانه باشد، ایدهای متوهمانه است. دوم اینکه سیاست خارجی عربستان در پی تنش زدایی از روابط خود با ایران، عملاً راه و مسیری را در عرصه مناسبات خارجی خود هدفگذاری کرده که به هیچ عنوان با دستورکار عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل همسو و هماهنگ نیست. در واقع، سعودیها بر اساس محاسبات خود به خوبی میدانند که در صورتا عادی سازی روابط با اسرائیل، نه تنها حرکت آنها در احیای روابط با تهران پوچ بوده بلکه صرفِ عادیسازی روابط با اسرائیل نیز هزینههای سنگینی را در ابعاد مختلف مخصوصاً سیاسی و امنیتی به آنها تحمیل میکند. ایدهای که صحبت کردن از آن به هیچ عنوان منطقی به نظر نمیرسد. و در نهایت سوم اینکه سرمایه گذاری دولت بایدن روی تشکیلات خودگردان فلسطینی در پیشبرد طرح صلح منطقهای خود، از همین حالا نیز شکستخورده است زیرا تشکیلات خودگردان در قالب معادلات سیاست داخلی فلسطین، به جریانی منزوی تبدیل شده که رهبری قدرتمندی نیز ندارد. در عین حال، دولت کنونی حاکم بر اراضی اشغالی نیز خود با انزوای گسترده منطقهای و بین المللی (به دلیل رویههای افراطی و نامشروعش) رو به رو است و اینکه آن را یک بازیگر محوری در قابل طرح صلح بایدن در نظر گیریم، به هیچ عنوان واقعبینانه نیست. مجموع این مسائل همه و همه حاکی از این هستند که دولت بایدن عملاً در حال بازی با یک کارت سوحته در حوزه سیاست خارجی آمریکا به نام ابتکار صلحِ خاورمیانه است.